مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

چهارشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۳ ق.ظ

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

پر کن قدح باده که معلومم نیست

کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

 

"خیام"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۳
محمد 93

من که خوب باشم..

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۳ ق.ظ

من که خوب باشم

دنیاخوب نیست

من که خوب بنگرم دنیا خوب است

.

* خدا زمین رو مدور آفرید

تا به انسان بگه همون لحظه ای که فکر می کنی به آخر دنیا رسیده ای

درست در نقطه آغاز هستی . *

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۳
محمد 93

تمام پروانه ها قاصدک بودند..

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ

تمام پروانه ها
قاصدک بودند ...
به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم ،
پروانه شد !
تمام پروانه ها
ادای چشمان تو را در می آورند ؛
چون
بغض مرا دوست دارند !
کیکاووس یاکیده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۰
محمد 93

مرا به آغوشت کشیدی..

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

مرا به آغوشت کشیدی
به صلیبی که
سرنوشتم بود!

"شهاب مقربین"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۴
محمد 93

من مدت هاست در تاریخ می گردم..

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ق.ظ

من مدت‌هاست در تاریخ می‌گردم ...
تا انسان‌هایی را که خوب مُرده‌اند بیابم ...
و مُردن‌هایی سخت زیبا و پرشکوه یافته‌ام ...
بی‌شک آنهایی که می‌دانند چگونه باید مُرد ...
می‌دانسته‌اند که چگونه باید زیست ..!؟

"دکتر شریعتی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۰
محمد 93

صدقصه ی عشق بودی ..

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ق.ظ

صد قصه ی عشق بودی و می خواندمت مدام
رفتی و ماند ، قصه صد عشق ، ناتمام
روزی اگر به چشم تو بینند ، این جهان
دیگر به سینه ای نشود ، کینه ای نهان .

" شهریار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۸
محمد 93

چه شبی است..

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ق.ظ

چه شبی است !
چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی ،
گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته‌ام .
می‌بارد و می‌بارد و هر لحظه بیش‌تر نیرو می‌گیرد .

هر قطره‌اش فرشته‌ای است که از آسمان بر سرم فرود می‌آید .
چه می‌دانم ؟
خداست که دارد یک ریز ، غزل می‌سراید ؛
غزل‌های عاشقانه‌ی مهربان و پر از نوازش .
هر قطره‌ی این باران ،
کلمه‌ای از آن سرودهاست .

"دکتر شریعتی"

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۶
محمد 93

وقتی از کوچه کوچ می کردی..

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ق.ظ

وقتی از کوچه کوچ می کردی

بوی پاییز در هوا پیچید..

ایلی از خنده های شیرینت

در نگاه بهاریم کوچید..

وقتی از پیچ کوچه پیچیدی

دل من بهار را گم کرد..

توی پس کوچه های تنهایی

دل من قرار را گم کرد..

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۵
محمد 93

به هم لبخند می زنیم..

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ

به هم لبخند می زنیم

و هیچ کس

نمی داند

در ذهن مان

چه می گذرد؟!


"کمال شفیعی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۲
محمد 93

الهی....

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ق.ظ

الهی ..!

دردهایی هست که به هیچ گوشی نمی توان گفت ...

گفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم آن نیست ...

الهی ..!

تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد ...

تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست ...

دعاهایی هست که جز به امین تو اجابت نمی شود ...

الهی ..!

قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایت گرش تویی ...

افکار آشفته ای دارم که تنها سامان دهنده اش تویی ...
 
الهی ..!

مرا تو دعا کن ...
برای من تو دعا کن ...
دعای مرا تو دعا کن ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۶
محمد 93