مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین منزوی» ثبت شده است

تمام روز اگر بی تفاوتم..

شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۳ ب.ظ

تمام روز اگر بی تفاوتم اما...

شبم قرین شکنجه,دچار بیداری ست

حسین_منزوی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۳
محمد 93

مسافرخواب آلود..

جمعه, ۱۲ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ق.ظ

دلــــــــــــم

مسافر خــــواب آلود

در آن اتاق خیـــــــــال اندود

چو روح کهنــــــه‌ء سرگــــــــردان

هنـــــــــــوز می پلــــــــــکد حیــــران

به جســـــــت و جــــــوی کسی شـــــاید

کـــــــــــــــه از کنــــــــــــــــــــــار تو مــــــــی آید.


"حسین منزوی"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۰:۵۶
محمد 93

به دل هوای تو دارم..

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ق.ظ

بــــه دل هـــــوای تـــو دارم و بر و دوشت

که تا سپیده دم امشب کشم درآغوشت

چنان نسیم که گلبرگ ها ز گل بکند

برون کنم ز تنت برگ برگ تن پوشت

گهی کشم به برت تنگ و دست در کمرت

گهـــی نهم سر پــــر شور بـر سر دوشت

چه گوشواره ای از بوسه های من خوش تر

کـــه دانه دانه نشیند بــــه لالـــه ی گوشت

گریز و گـم شدن ماهیان بوسه ی من

خوش است در خزه مخمل بنا گوشت

ترنمــــی است  در آوازهــــای پایانــــی

که وقت زمزمه از سر برون کند هوشت

چو میرسیم بــــه آن لحظه هــــای پایانی

جهان و هر چه در آن می شود فراموشت

چه آشناست در آن گفت وگوی راز و نیاز

نگــــاه  من  با  زبــان  نـگاه  خـــاموشت

"حسین منزوی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۱
محمد 93

چه زندگانی سختی ست

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۲
محمد 93

یاد تو..

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

در من

کسی باز

یاد تو افتاد

امشب!

"حسین منزوی"


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۷
محمد 93

دم به دم به سوی تو مهر بیشتر دارم..

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ق.ظ

اینکه گاه میخواهم کز تو دست بردارم
حرف سرد مهری نیست مشکلی دگر دارم

با تو عشق می ورزم ای پریچه و خود نیز
از حضور یک دره در میان خبر دارم

عشق من ! اگر تقویم چند سال پس میرفت
میشد این مزاحم را از میانه بردارم

مشکلم بهار توست در خزان من آری
آنچه پیشِ رو داری من به پشت سر دارم

ورنه خوب میدانی بی توقف و جاری
دم به دم به سوی تو مهر بیشتر دارم

ورنه دوست میدارم سوی تو پریدن را
با تو پر کشیدن را تا که بال و پر دارم ..


" حسین منزوی "

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۰
محمد 93

و من همیشه دیررسیدم

پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ق.ظ

و من همیشه دیر رسیدم..

شاید

هربار با قطار قبلی

باید می آمدم..

"حسین منزوی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۸
محمد 93

تنها همین امشب اگر صبحی داشته باشد

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ

می توانی آنقدر خسته باشی
که خواب را
که کابوس را
حتی مرگ را، پس بزنی؟
جهان جوابم کرده است ..

اتاق از هرای دیوان و هراس کرکسان آکنده است
چراغ را خاموش نکن می ترسم
زمزمه را نکش می ترسم
آه
که اگر امشب
تنها همین امشب
صبحی داشته باشد
دیگر جهان همیشه آفتابی خواهد بود ..

حسین منزوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۱
محمد 93

رازعاشقی

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۰ ق.ظ

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست

در من طلوع آبی آن چشم روشن
یادآور صبح ِ خیال انگیز دریاست

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست

بیهوده میکوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست

ما هر دُوان خاموش ِ خاموشیم اما
چشمان ما را در خموشی گفت و گوهاست
..


"حسین منزوی"

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۰
محمد 93

رفتنت بیشت تر غم انگیز است..

دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ق.ظ

دیدنت گر چه شادی‌آمیز است
ولی از غصّه نیز لبریز است

در من این حالت دوگانه ز تو
التقاط بهار و پاییز است

شادی دیدنت ندیده دلم ،
با غم رفتنت گلاویز است

هرچه زیباتر است آمدنت
رفتنت بیش‌تر غم‌انگیز است ..


"حسین منزوی "

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۹:۰۶
محمد 93