مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

پنجاه ونه

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۶ ب.ظ

یکی از اعجاب هایم در زندگی

درک این نکته بود

که چقدر کم هستند کسانی که با

چشم های خود ببینند

و با مغز خود بیاندیشند..

"انیشتین"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۵:۰۶
محمد 93

پنجاه وهشت

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ

من اصلا نفهمیدم جوانی یعنی چه؟
من یک راست از بچگی به سن کهولت رسیدم …
ژان پل سارتر .. دست های آلوده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۴
محمد 93

پنجاه وهفت

شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۳ ب.ظ

یک بار نه صد بار نه هر بار نفهمید

انگار نه انگار .. نه ! انگـار نفهمیـد

فـریاد زدم  دوستتـان دا ...

یک عمر به در گفتم و دیـوار نفهـمید  !!

جلیل صفر بیگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۵:۴۳
محمد 93

پنجاه وشش

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۷ ب.ظ

تا جایی که یادم می آید
تو ترکم کرده ای ؛
پس چرا
استخوان های من
از درد
تیر می کشند ؟ ...
" نسترن وثوقی "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۵:۴۷
محمد 93

پنجره پنجاه وپنج

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۷ ب.ظ

آه پاییز آمد
چه شتابان آمد
چه فراوان آمد
شاخه گل که شکست
بوی باران آمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۵:۱۷
محمد 93

پنجره54

جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۶ ب.ظ

پدرش براى بچّه ها بارانى خریده بود.
على نمى پوشید.
هرکارى مى کردم، نمى پوشید.
مى گفت: «این پسره، بى چاره نداره. منم نمى پوشم.»
پسر همسایه ما پدرش رفتگر بود.
نداشت براى بچّه هایش بخرد

شهید صیاد شیرازی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۶
محمد 93

پنجره53

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ب.ظ

به روی پنجره ها
دیواری از اسرار خواهم کشید
تادیده گانم، کینه ات را به هنگام گذر از گذرگاه شرم نبینند..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۲
محمد 93

پنجره52

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۳ ق.ظ


این نگاهت
چه استادانه
همهمۀ سکوت را می شکند
و من چه ناشیانه
تو را با واژه های پر سروصدا
می سُرایم..
وقتی از تو می نویسم
کلمات در برابر چشمانم می رقصند
حضورت در شعر من
موسیقی لطیفی ست که جهانم را می نوازد..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۰۹:۳۳
محمد 93

پنجره51

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۴ ب.ظ

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تـازه مــرا آشنا کند
پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند
او قول داده است که امسال از سفر
روزهای تازه بیــارد ، خـدا کند
او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قـول داده است بـه قــولش وفا کند

عکس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۲۱:۴۴
محمد 93

پنجره50

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۱ ب.ظ

پاییز پنجره ای ست
که از اتاق من
به هوای تو باز می شود..
کامران رسول زاده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۳ ، ۱۵:۳۱
محمد 93