قلبش اردوگاه پناهندگان بود..
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۶ ق.ظ
"جلیل صفربیگی"
دل بی تو درون سینه ام می گندد غم از همه سو راه مرا می بندد امسال بهار بی تو یعنی پاییز تقویم به گور پدرش می خندد. "جلیل صفربیگی"
"جلیل صفربیگی"
هر روز مرا گریستی تنهایی
با خاطرههام زیستی تنهایی
شش دانگ تو را سند به نامم زدهاند
ارث پدرم که نیستی تنهایی !
"جلیل صفربیگی"
تا کی رم آهوها را در چشمت ببینم و
آه بکشم ؟
عشق جرات میخواهد عزیزم ...
میروم پلنگی دست و پا کنم !
"جلیل صفربیگی"
زیباییات
دیکتاتوریست که
کلمات را در من به گلوله میبندد
هر لحظه
شعری در من شهید میشود
"جلیل صفربیگی"
من آب گذشته از سرم،می گویم..
من عاشقم،احمقم،خرم،می گویم!
انگار که چاره ای ندارم دیگر
من اسم تو را به مادرم می گویم
"جلیل صفربیگی"