مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شمس لنگرودی» ثبت شده است

برای ستایش تو

جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ب.ظ

برای ستایشِ تو

همین کلمات روزمره کافی است

همین که کجا می‌روی، دلتنگم.

برای ستایش تو

همین گل و سنگریزه کافی است

تا از تو بتی بسازم.



شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۶
محمد 93

از تو جدا شدم

يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۱۰ ب.ظ

از تو جدا شدم

چون سیبی از درخت

دردِ کنده شدن با من است

اندوه پاره پاره شدن.



"شمس لنگرودی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۱۰
محمد 93

این همه از تاریکی بد نگویید

شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ب.ظ

این همه از تاریکی بد نگویید...

شما که فروش چراغ تان به لطف همین تاریکی است.

#شمس_لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۵
محمد 93

کاش نبضت را می گرفتم

جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ق.ظ

کاش نبضت را می‌ گرفتم

و منتشــــــــر می‌ کـــــــردم

تـــــــــــــــــــــا دنیـــــــــــــــــــــا

به حال طبیعـــــــــــــــــی‌ اش برگردد ...


شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۰:۴۲
محمد 93

کنار توام..

يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ق.ظ

در هر ایستگاهی که پیاده شوی

کنار توام

این قطار

مثل همیشه در کف دستم راه می رود

" شمس لنگرودی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۰:۱۴
محمد 93

عکس تو

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ

چه ساده اند

آنان که می پندارند

عکس تورابه دیوارهای خانه ام

آویخته ام

ونمیدانند که‌ من

دیوارهای خانه ام را

به عکس تو آویخته ام .....


#شمس_لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۰:۰۶
محمد 93

از گلی که نچیده ام..

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۸ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۸
محمد 93

به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ

به حرمت

نان و نمکى که با هم خوردیم

نان را تو ببر

که راهت بلند است

و طاقتت کوتاه...

نمک را بگذار برای من!

میخواهم

این زخم

تا همیشه تازه بماند.......
   
شمس_لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۶
محمد 93

حالا که تو رفته ایی می فهمم..

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ق.ظ

حالا که تو رفته یی می فهمم

دست های تو بود

که به نان طعم می داد

پنیر را به سفیدی برف می کرد

و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست ..

حالا که تو رفته یی

و ملال غروبی نان را قاچ می کند

و برگ درختان

به بهانۀ پاییز

ناپدید می شوند ...


((شمس لنگرودی))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۰
محمد 93

بنویس...

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۱ ق.ظ

بنویس

بنویس و هراس مدار

از آن که غلط می‌افتد

بنویس و

پاک کن

همچون خدا که هزاران سال است

می‌نویسد و پاک می‌کند

و ما هنوز مانده‌ایم

در انتظار پاک شدن

و بر خود می‌لرزیم

شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۱
محمد 93