یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت :
استاد 3 ترم است که شما منو از این درس میندازید ...!
من که نمیخواهم موشک هوا کنم ، میخواهم در روستایمان معلم شوم
دکتر حسابی در جواب شاگردش گفت :
تو اگر نخواهی موشک هوا کنی ، و معلم شوی قبول ...!
ولی تو نمی توانی به من تضمین دهی که :
یکی از شاگردان تو در روستا نخواهد : موشک هوا کند ...!؟