مراغمت
يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ
چه قدر چای که ننوشیدهام
در کافههایی که با تو نرفتم
و چه نیمکتها
که مرا کنارِ تو،
ندیده فراموش کردند!
"مژگان عباسلو"
سالهای سال
روی این نیمکت ،
در همین ایستگاه
چشم دوختم
به راه
تا مسافری ..
مسافری که
هیچگاه ...
"مژگان عباسلو"
همین یک بار تووی همین یک شعر...
با من قدم بزن...
شاید همین الان سیلی در راه آمدن باشد،
زلزله ای در شرف وقوع
و من هنوز به تو نگفتم دوستت دارم!
مژگان عباسلو