با من سخن بگو..
چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ق.ظ
با من سخن بگو
باز کن دهانت را
گوشهای انباشته از باور
به زبان تسلیبخش دروغ چشم دوختهاند
و دستان خزندهی عادت
بر اندام توخالیام حمله میبرند .
سرنوشت بیآرزو
سرنوشت بیخاطره
سرنوشت کور
ذهن پریشان فراموشکار
بستن بیهوده عهدهای شکننده
تکرار جملهی "پشت دستم داغ"
با من سخن بگو
باز کن دهانت را
تیر و کمان آذریام بر زمین افتاد
و نیمه ناتوان حیوانیام
دیگر نمیدود
هر شب شیهه میکشم از درد
با من سخن بگو
باز کن دهانت را
با شلیک آخرین تیرت
خلاصم کن .
"نگین آذر"