پنجره18
شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۰ ب.ظ
به دلیل اعتصاب کارکنان مترو لندن
ایستگاه های اتوبوس به شدت شلوغ شده بود..
مردی با قدی بلند جلوی صف ایستاده وپشت سر او نیز
پیرزنی منتظر اتوبوس بود...مرد به پیرزن گفت:
می توانید جلوی من بایستید.پیرزن قبول کرد..
مرد همین طور جایش را به دیگری داد..
تا اینکه 60تا70نفر جلوی او ایستادند.
اتوبوس رسید وهمهمه ای آغاز شد...در این میان مردی صدای پیرزن
را شنید که از سرصف فریاد می زد،پسرم بیا وجلوی من بایست...
این داستان واقعی است..
۹۳/۰۲/۰۶