پنجره54
جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۶ ب.ظ
پدرش براى بچّه ها بارانى
خریده بود.
على نمى پوشید.
هرکارى مى کردم، نمى پوشید.
مى گفت: «این پسره، بى چاره نداره. منم نمى پوشم.»
پسر همسایه ما پدرش رفتگر بود.
نداشت براى بچّه هایش بخرد
شهید صیاد شیرازی
۹۳/۰۷/۱۸