باز دلتنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازۀ صحرای تو باران دارم
کوه آتش به دلم هیچ، کسی میداند
که من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟!
آه، بیدار کن از خواب گران دریا را
که من آشفتهام امشب سر طوفان دارم
رفتهای میرسد از راه، غمت دور و دراز
بی تو با این دل بیحوصله مهمان دارم
تو گل و سبزهای و بوی بهاران داری
من خسته همۀ سال زمستان دارم
سر من را به خدا شانۀتان مختصر است
دلی از خاطرۀ دوست پریشان دارم...
راضیه رجایی
گر اژدهاست بر ره...عشق است چون زمرد
از برق این زمرد... هین رفع اژدها کن.....
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد..که عزم سوی ما کن!
یک عمر
منتظر کسی هستی که درکت کند،
و تو را همان طوری که هستی بپذیرد.
و عاقبت
می فهمی که او
از همان آغاز،
خودت بوده ای...!!
مردم
دوست دارند شعر بخوانند
اما
عاشقانه
کوتاه
ساده
پس بی مقدمه
سرت را روی سینه ام بگذار
مردم عجله دارند
باید خیلی زود بگویم
چقدر دوستت دارم