مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۵۰ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

خوشی و آسایش در رضایت ویقین است

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ق.ظ

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

اَلرَّوحُ وَ الرّاحَةُ فِى الرِّضا وَ الیَقینِ وَ الهَمُّ وَ الحَزَنُ فِى الشَکِّ وَ السَّخَطِ؛

خوشى و آسایش، در رضایت و یقین است و غم و اندوه در شکّ و نارضایتى.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۳
محمد 93

کاش می شد از میان ژاله ها..

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ

کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد

کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد

کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد

کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد

کاش می شد با نسیم شا مگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد

کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد

کاش می شد در سکوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید

بعد ، دست قطره ها یش را گرفت تا بها ر آرزوها پر کشید

کاش می شد مثل یک حس لطیف لابه لای آسمان پرنور شد

کاش می شد چادر شب را کشید از نقاب شوم ظلمت دور شد

کاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید

در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نا مهربانی را شنید

مریم حیدرزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۱
محمد 93

سه شنبه

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۷ ق.ظ

سه شنبه؛

چرا تلخ و بی حوصله؟

سه شنبه؛

چرا این همه فاصله؟

سه شنبه؛

چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ!

سه شنبه؛

خدا کوه را آفرید.

"قیصرامین پور"



+سه شنبه بارانی تان بخیر وشادی انشاالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۷
محمد 93

حکایت بودن من با تو...

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ق.ظ

حکایت بودن من با تو

حکایت یک فنجان "قهوه" تلخ است

که امروز به یاد تو تلخِ تلخ نوشیدمش !

و با هر جرعه اش ، بسیار اندیشیدم ...

که این طعم را هنوز هم دوست دارم یا نه ؟!

و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتنش

کــــــه تـمـام شــــــــــد !!!

درست وقتی که انتظارش را نداشتم ...

و تازه وقتی کـه تمام شد فهمیدم

که هــنــوز هم با تمام وجودم قهوه می خواهم

حـــــتــــــــی، تـلـخِ تـــــلـــــخ !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۵
محمد 93

نگران فردایت نباش..

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۳ ق.ظ

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۳
محمد 93

شما معبدی هستید

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۸ ق.ظ

ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﻫﺴﺘﯿﺪ

ﮐﻪ ﺧـﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺘﺎﻥ...

ﻣﻌـﺸﻮﻕ ﺩﺭ ﻋـﺎﺷﻖ ﻧﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

تغییر واقعی همیشه از درون آغاز میشود

پس هنگامی که در خلوت خودت هستی تغییر کن

نه در مقابل دیگران

هرکس که دیگران را بشناسد

عاقل است

وهر کس خود را بشناسد

عارف است ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۲۸
محمد 93

از دور تو را دوست دارم

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ

از دُور تو را دوست دارم،

بی هیچ، عطری

آغـوشی

لمسی

و یا حتی بوسه‌ای.

تنها

دوست‌ات دارم،

از دور…!

"جمال ثریا"


20353091701780663855.jpg;

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۲۱
محمد 93

مسیرزندگی یک طناب باریک است که..

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

مسیر زندگی یک طناب باریک است که

اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید

سقوط شما حتمی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۵
محمد 93

هیچ گاه از یاد مبرید

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۳
محمد 93

زندگی تکرار بازی ما در کودکی ست..

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ

چشم می بندی و بغض کهنه ات وا می شود

تازه پیدا می شود آدم که تنها می شود


دفتر نقاشی آن روزها یادش بخیر


راستی! خورشید با آبی چه زیبا می شود


توی این صفحه؛ بساط چایی مادربزرگ...

عشق گاهی در دل یک استکان جا می شود...


زندگی تکرار بازی های ما در کودکی ست

یک نفر مادر یکی هم باز بابا می شود


چشم می بندی که یعنی توی بازی شب شده

پلک برهم می زنی و زود فردا می شود


گاه خود را پشت نقشی تازه پیدا می کنی

گاه خود را پشت نقشی تازه پنهان می کنی

گاه شیرین است بازی گاه دعوا می شود


می شماری تا ده و دیگر کسی دور تو نیست

چشم را وا می کنی و گرگ پیدا می شود


این تویی طفلی که گم کرده ست راه خانه را

می گریزد؛ هی زمین می افتد و پا می شود

گاه باید چشم بست و مثل یک کودک گریست

چیست چاره؟ لااقل آدم دلش وا می شود


تو همان طفلی که نقاشیش کفتر بود و صحن

و دلت این روزها تنگ است...

آیا می شود؟...

(حسن بیاتانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۹:۱۱
محمد 93