صیاد که تو باشی

صیاد که تو باشی

طعمه هم نمی خواهم

فقط بنشین کنار رود و

نامم را صدا بزن...



بهار منصوری

شکستن دل..

گاهی همین که

گاهی همین که دل به کسی بسته‌ای، بس است

بغضت ترک‌ترک شد و نشکسته‌ای، بس است

گاهی فقط همین که به امّیدِ دیگری

از خود غریبه‌تر شدی و خسته‌ای، بس است

اهل زمین همیشه زمین‌گیر می‌شوند

یک بال اگر از این قفست رَسته‌ای، بس است

در مرزِ عشق و وصل، تو ابن‌السّلام باش

با این‌همه تضاد ،چو پیوسته‌ای، بس است

این دور ، دورِ حدِّ اقل‌های عاشقی‌ست

در حدّ یک نگاه که وابسته‌ای، بس است*

من که کاری به کار کسی نداشتم

من که کاری به کار کسی نداشتم

انتهای خیابان پاییز نشسته بودم

شعرم را می نوشتم

از راه که رسیدی...

اصلا مشخص بود

با قصد و غرض آمده ای !

حالا خوب شد ؟

عاشقت شدم...

راحت شدی ؟...

جوجه اردک

وقتی از تو می نویسم..

وقتی از تو می نویسم

خدا

به من نزدیکتر می شود

انگار پایین می آید

تا شعری که برایت نوشته ام را

بخواند!

تو همیشه

تو همیشه

نیمه ی پر لیوان را می دیدی و

من

نیمه ی خالی آن را

و هیچ وقت نفهمیدی

از پشت نیمه ی خالی

چشم هایت

چقدر قشنگتر

دیده می شوند!




محسن حسینخانی

زبان عاشقان چشم است

نگاهت می کنم

خاموش و

خاموشی زبان دارد

زبان عاشقان چشم است و

چشم از دل نشان دارد

👤هوشنگ ابتهاج

خوردن حسرت گذشته

خوردن حسرت گذشته

مثل چایی ست که

از دهان افتاده

خوردنش فقط

حالتان را میگیرد ...

بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین

اللهم عجل لولیک الفرج