مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

غیبت

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۹ ب.ظ

از غـیبت کنندگان

نامحترم سپاسگزاریم

که بدون هیچ عـوضی

حـسنات را به حسابمان واریز میکنند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۹
محمد 93

دعای مجیر

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۷ ب.ظ

آمرزیده شدن گناهان با خواندن دعای مجیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۷
محمد 93

روییده ام

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۵۸ ب.ظ

من از بطن یک خاطره

روییده ام

من از چشم های ِتو

از دست هایت

هزار بهار وام گرفته ام

من از تماشای ِتو

به رُستن ِ شکوه عشق

رسیده ام

و دور نیست که به نیابت ِتحریر ِباران

سیراب ِ چشمه گاه ِنور شوم.

نیلوفرثانی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۸
محمد 93

آیه 28سوره شوری

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۸ ب.ظ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۸
محمد 93

بوف کور

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۴ ب.ظ

باور کنید خیلی خیلی دوست داشتم به این شکلی که هستم نباشم

اگر شبیه ادعا هستم:

چرا کوچه های خیس و خلوتِ یک طرفه بهترین ملاقات های زندگی ام میشوند

و چرا خانه هایی که یک چراغشان همیشه روشن است برای من نماد زندگیست.

باور کنید بارش باران در آن کوچه ی لعنتی یک طرفه با زمین خیسش

و چراغی کم سو که خاموش و روشن میشود در قلب من میتپد.

تمام خوشبختی من در آن خلاصه نشده، و اما تمام جایی است که دارم،

اسمم را نگهبان کوچه میگذارید یا هر چه، من همیشه به آنجا میروم و

وقتی جو آن را بدون تغییر میبینم امیدی خاموش در من زنده میشود

چیزی شبیه یک برد در شلوغ شهر به نفعِ تنهایی.

نمیدانم در توصیف چیزی که میگویم چقدر خوبم اما مگر چه اهمیتی دارد وقتی آدم برای دلش بنویسد.

خیلی خیلی دوست داشتم شب ها بیرون نروم،سر وقت بخوابم

و چه میدانم کلی برنامه برای شتابی بی لذت در سقوطی به سوی مرگ بریزم.

هر چقدر بگویید بهار خوب است و خورشید میتابد تا زندگی ببخشد من باز هم دلم لک میزند

برای همان کوچه و همان چراغ و همان خلوتِ خیس خورده در شبی با عشق.

کمی جای درد را باز بگذارم،من عاشق نیستم، اهل تلقین نیستم

و به هیچ چیز هم آنچنان که باید وابسته نمیشوم.

من نگهبان کوچه هایی هستم که در خلوت خویش "افسردگی" می آفرینند

و در انتهای هر دوئل در تصویری که از کوچه ها آفریدم خارج خواهم شد!

"تلخنده"(بوف کور)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۴
محمد 93