ما به رنگ های گرم مدیونیم

گاهی

چراغ قرمز یک چهارراه

می تواند

خیابانی را گرم کند

غروبی را

شهری را

گاهی

ماتیک نارنجی زنی که گذشت

زمستانی را از یاد عابران می برد

چندان که دستهایشان را از جیبهایشان در می آورند

چندان که یقه های بالا کشیده ی پالتوهایشان را پایین

ما

به رنگهای گرم مدیونیم

و من

مردی میشناسم که زندگی دوباره اش را

مدیون لاک صورتی زنیست


رویا شاه حسین زاده

تو برنده میشوی

هر بار که با دلم می جنگم

تو برنده می شوی،

جهان

جای خوبی

برای عاشقانه زیستن نیست

این حرف را اما

با هیچ گلوله ای نمی شود

در مغز این دل فرو کرد!

می میرد اما

باور نمی کند!



"رویا شاه حسین زاده"

ابرهایی که توی این عکسند..تا حالا...

ابرهایی که توی این عکسند
تا حالا باید جایی باریده باشند
بی گمان گلهای زیادی را رویانده اند
و بی گمان یکی از آن گل ها را کسی برای معشوقه اش برده
فکر می کنم معشوقه باید لبخندی زده باشد از شادی
بی آنکه بداند
ما در این عکس
چقدر غمگین بوده ایم!

 

"رویا شاه حسین زاده