من از چشم های کسی ناگزیرم..
درختی که آتش بگیرد
مرا بهتر از دیگران میشناسد
من از چشمهای کسی ناگزیرم
که در شرح تابیدن او
رگم حسّ مرداد جیرفت دارد ..
" سیدعلی میرافضلی "

درختی که آتش بگیرد
مرا بهتر از دیگران میشناسد
من از چشمهای کسی ناگزیرم
که در شرح تابیدن او
رگم حسّ مرداد جیرفت دارد ..
" سیدعلی میرافضلی "
برای داشتن تو نمیشود که نخواست
برای خواستن تو نمیشود که نجنگید
برای یافتن تو نمیشود که نجُست ..
چه غصّهها که نیامد
چه قصّهها که نرفت !
تویی که دار و نداری
نمیشود که نداشت ..
دنیای جالبی است
معشوقهها
نیامده در فکر رفتناند
و عاشقان
نبسته به فکر به هم زدن !
" سیدعلی میرافضلی "
مرا آزاد کن از من
مرا آرام کن در خود ..
برای پلکهایم قصهای تعریف کن امشب
که خوابم بهترین خواب جهان باشد ..
" سید علی میر افضلی "
تیتر روزنامهها
بوی جنگ میدهد
من فقط به یک کلام ساده فکر میکنم:
دوست دارمت.
"سیدعلی میرافضلی"
مرا آزاد کن از من
مرا آرام کن در خود ..
برای پلکهایم قصهای تعریف کن امشب
که خوابم بهترین خواب جهان باشد ..
{ سید علی میر افضلی }