مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیمین بهبهانی» ثبت شده است

امشب اگریاری کند

دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ب.ظ

امشب اگر یاری کنی

ای

دیده

توفان

می کنم...!

سیمین_بهبهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۹
محمد 93

زندگی را باید زندگی کرد..

شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ق.ظ

زندگی را

"باید"

زندگی کرد

آنطور که دلت می گوید...!

سیمین_بهبهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۲
محمد 93

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که زعمرم گذشت و بی تو گذشت..

چه بود غیر خزانها

دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند

در این سرا تو...

بمان; ای که ماندگار تویی

«سیمین بهبهانی»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۹:۵۲
محمد 93

گر سرو را بلند به گلشن کشیده اند..

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ

گر سرو را بلند به گلشن کشیده اند

کوتاه پیش قد بت من کشیده اند 

زین پاره دل چه ماند که مژگان بلند ها

چندین پی رفوش ، به سوزن کشیده اند

امروز سر به دامن دیگر نهاده اند

آنان که از کفم دل و دامن کشیده اند

آتش فکنده اند به خرمن مرا و ، خویش

منزل به خرمن گل و سوسن کشیده اند

با ساقه ی بلند خود این لاله های سرخ

بهر ملامتم همه گردم کشیده اند

کز عاشقی چه سود ؟ که ما را به جرم عشق

با داغ و خون به دشت و به دامن کشیده اند...

سیمین بهبهانی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۶
محمد 93

بود عمری به دلم با تو که تنها بنشینم

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ب.ظ

بود عمری به دلم با تو که تنها بنشینم

کامم کنون که برآمد بنشین تا بنشینم

پاک و رسوا همه را عشق به یک شعله بسوزد

تو که پاکی بنشین تا منِ رسوا بنشینم

بی ادب نیستم اما پی یک عمر صبوری

با تو امشب نتوانم که شکیبا بنشینم

شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان

خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم

من و دامان دگر از پی دامان تو؟ حاشا!

نه گیاهم که به هر دامن صحرا بنشینم

آن غبارم که گرَم از سر دامن نفشانی

برنخیزم همه ی عمر و همین جا بنشینم

ساغرم، دور زنان پیش لبت آمدم امشب

دستگیری کن و مگذار که از پا بنشینم

سیمین بهبهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۰
محمد 93

ای رفته زدل

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۳ ق.ظ

ای رفته زدل

راست بگو بهر چه امشب

با خاطره ها آمده ای باز بسویم؟


"سیمین بهبهانی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۵۳
محمد 93

همه آدمها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند..

دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ق.ظ

همه آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند،

اگر بزرگشان کنیم گم می شوند و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را.

بیاییم به اندازه آدم ها

دست نزنیم.....

‏"سیمین بهبهانی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۲
محمد 93

زندگی مثل یک کلاف کامواست

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ق.ظ

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم

که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش ،

اما حرفش هیچ‌وقت از یادم نمی رود، می گفت :

زندگی مثل یک کلاف کامواست ،

از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم ،

گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود ،

بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی ،

زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود ،

یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد،

باید سر و ته کلاف را برید ،

یک گره ی ظریف کوچک زد،

بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد ،

محو کرد، یک جوری که معلوم نشود ،

یادت باشد،

گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند ،

همان کینه های چند ساله،

باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید ،

زندگی به بندی بند است به نام "حرمت "

که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است ...

" زنده یاد مرحومه سیمین بهبهانی "

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵
محمد 93

باورنداشتم که چنین واگذاری ام..

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ق.ظ

باور نداشتم که چنین واگذاری ام
در موج خیز حادثه تنها گذاری ام

آمد بهار و عید گذشت و نخواستی
یک دم قدم به چشم گهرزا گذاری ام

چون سبزه رمیده به صحرای دور دست
بختم نداد ره که به سر، پا گذاری ام

هر کس، نسیم وار، ز شاخم نصیب خواست
تا چند ، چون شکوفه به یغما گذاری ام ؟

عمری گذاشتی به دلم داغ غم ، بیا
تا داغ بوسه نیز به سیما گذاری ام

با آنکه همچو جام شکستم به بزم تو
باور نداشتم که چنین واگذاری ام !!!


"سیمین بهبهانی "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۸:۴۸
محمد 93

صدوپنجاه وهشت158

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ب.ظ

منم آن شکسته سازی

که توام نمی نوازی

که فغان کنم ز دستی

که گسسته تار ما را

{سیمین بهبهانی}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۳
محمد 93