مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۲۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

آشفته دلان را هوس خواب نباشد

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ

آشفته دلان را هوس خواب نباشد

شوری که به دریاست به مرداب نباشد

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق

آن را که به دل عشق بود خواب نباشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۹
محمد 93

با عشق ورزیدن

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۰:۱۵
محمد 93

عاشقی را از صفر شروع کنیم..

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ق.ظ

در زیباتـــرین

همآغوشیِ عقـربـه ها ؛

بیا مـــا هـــم

از صفــر شروع کنیم

عــاشقــی را...

مینا آقازاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۱۰:۱۹
محمد 93

عشق شانه ی مردانه می خواهد

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ق.ظ

عشق شانه ی مردانه می خواهد

مثل وقتی که کوه

شانه اش را بالا می دهد

تا ابر تمام دلتنگیش را ببارد...

آریا_معصومی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۰:۱۶
محمد 93

قلم هم عاشق شد

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۶ ق.ظ

قلم هم عاشق شد

بس تو را نوشت...


مهدی چهرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۶
محمد 93

فصلی در راه است

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ

فصلی در راه است

با اشک هایی که

هنوز بر گونه ی خیابان نیفتاده

خشک می شوند!‏

و عشق

پنهانی ترین

رازِ پاییز‎ ‎‏ است.‏

‏"شیما سبحانی"‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۹
محمد 93

در انجماد عشق تو

جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ق.ظ

کوچه می داند

در دو سوی باران ها

تمام دلم را

منتظرت بودم

تو ... نیامدی

و تا هنوز

در سوز فاصله ها

پشت پنجرۀ تنهائی

عشق را

دلم می لرزد

و من ...

کجای یکی

از همین شب ها

در انجماد عشق تو

می میرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۳
محمد 93

در طلوع عشق می خواهم که مهمانم شوی

چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۳ ق.ظ

در طلوع عشق می خواهم که مهمانم شوی

تا سحر در خلوتم مهمان دستانم شوی

پا گذاری در شب خالی و تنهای دلم

تا سپیده روشنایی بخش چشمانم شوی

گُر بگیرم در تبت از گرمی آغوش تو

در زمستان چون بهاران باغ و بستانم شوی

می نویسم از دو چشمت تا بدانی عاشقم

دوست دارم امشبی مست و غزلخوانم شوی

خواستم تا که بمانی در کنارم لحظه ای

باز یکبار دگر هم عهد و پیمانم شوی

"آمدی جانم به قربانت"، ولی در هر قدم

دل شکستی ، کاشکی اینبار درمانم شوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۱۳
محمد 93

عشق می بازم که غیر از باختن در عشق نیست

چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

قاصدک هاى پریشان را که با خود ، باد برد

با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد

ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند

سیل وقتی خانه‌ای را برد ، از بنیاد برد

عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست

در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد ، برد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۵
محمد 93

در ره پرخطر عشق بتان بیم سر است

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ق.ظ

در ره پر خطر عشق بتان بیم

سر است

بر حذر باش در این راه که سر

در خطر است

پیش از آنروز که میرم جگرم

را بشکاف

تا ببینی که چه خونها ز توام

در جگر است

چه کنم با دل خودکام بلا

دوست که او

میرود بیشتر آنجا که بلا

بی‌سپر است

وحشی بافقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۶
محمد 93