مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

نگاه کردن به دختران

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ق.ظ

جوانی نزد عالمی آمد واز او پرسید :

من جوان کم سن و سالی هستم اما آرزوهای بزرگی دارم

و نمی توانم خود را از نگاه کردن به دختران منع کنم ، چاره ام چیست ؟

عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد

و هیچ چیز از کوزه نریزد .

و از یکی از شاگردانش درخواست کرد او را همراهی کند

و اگر شیر را ریخت جلوی همه ی مردم او را کتک بزند .

جوان نیز شیر را به سلامت به مقصد رساند . و هیچ چیز از آن نریخت .

وقتی عالم از او پرسید چند دختر را در سر راهت دیدی ؟

جوان جواب داد : هیچ ، فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم

و در نزد مردم خوار و خفیف شوم .

عالم هم گفت : این حکایت انسان مؤمن است که همیشه خداوند را ناظر بر کارهایش می بیند

و از روز قیامت و حساب و کتاب بیم دارد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۴
محمد 93

خدا

داستانک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی