یادمرا چگونه فراموش می کنی
دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ق.ظ
چـــــون زلف را طراز بناگـــــوش می کنی
مهتاب را ز رشـــــــک سیه پوش می کنی
گــــیرم که نام من ز لبت محو گشت و مر
یاد مرا چگــــــــونه فـــــراموش می کنی؟
آغــــــوش من به روی اجل باز مانده است
ای مه تو با که دست در آغوش می کنی؟
طـــــوفان خــون و دود و دل و موج اشکها
این است ســرگذشتم اگر گوش می کنی
ساقی، حــدیث باده بغیر از فســانه نیست
افسون چشم توست که مدهوش می کنی
ســــرمایه ی وجـــــــود به تاراج می دهی
یغمای جان و دین و دل و هــوش می کنی
در تنگـــــنای خـــــون به غزل های آتشین
ای دل حدیث آن لب خــــــاموش می کنی
«بهادر یگانه»
۹۵/۰۹/۱۵