ای یارناسامان من
جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۰ ب.ظ
ای یار ناسامان من ، از من چرا رنجیده ای؟
و ای درد و ای درمان من ، از من چرا رنجیده ای؟
ای سرو خوش بالای من ،از من چرا رنجیده ای؟
لعل لبت حلوای من ، از من چرا رنجیده ای؟
بنگر ز هجرت خون شدم، سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پر خون شدم ، از من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم در غمت ، خونم بیفتد گردنت
فردا بگیرم دامنت ، از من چرا رنجیده ای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستم نیکوخواه تو ، از من چرا رنجیدهای؟
سعدی
۹۶/۰۴/۱۶