غاری یک نفره ام.
در طبقه ی دوم آپارتمانی
در محله ای شلوغ
صبح ها
بیرون می زنم از خودم
دنبال کوهی
که جا برای غاری یک نفره داشته باشد
شب ها
بر می گردم به خودم
آتش روشن می کنم
و روی دیواره هایم
طرحی می کشم
از معشوقه ای
که ندارم
"" جلیل صفربیگی ""
گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم ،
لم میدهم و به بدبختیهایم لبخند میزنم...
مردم فکر میکنند هیچ مشکلی ندارم ،
اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است...
آدم هم نمی تواند همیشه بخوابد!
چارلی چاپلین
رو ندهید به غصه هایتان!
رو که دادید کارتان تمام است ...
در قلبتان ریشه میکند
دردش میزند
به لبانتان!
و از کار می اندازد
خنده هایتان را ...
زن ها برای تنبیه مردها سکوت می کنن...
غافل از اینکه مردها عاشق سکوت هستن...
اگه زنی می خواد مردی رو مجازات کنه
بهترین کاری که باید بکنه اینه که بی وفقه حرف بزنه...
ما خیلی متمدن هستیم.
ما خیلی روشنفکر هستیم.
به یکدیگر دست میدهیم.سلام و احوالپرسی میکنیم.
از آب و هوا حرف میزنیم.و بعد دوباره دست میدهیم و روز خوشی را آرزو میکنیم.
و اصلا به روی خودمان نمیاوریم روزی به جای دست...لب میدادیم...!!!!!!
رژ لب قرمز / بلانش
مثلاً از خودش میپرسه من چرا باید یه نفر رو احتیاج داشته باشم
که باهاش دو کلمه حرف بزنم؟
خودم با خودم میتونم بیشتر از دو کلمه با خودم حرف بزنم
و حرفای خودمو راحتتر بفهمم.
اگه کسی به اینجا برسه،
دیگه نه دنبال کسی میگرده، نه انتظار کسی رو میکشه...
+داستایفسکی
آنان که با ظاهرشان دیگران را فریب میدهند
اطمینان داشته باشند که
خود نیز از باطنشان فریب خورده اند.
لئو تولستوی
شعر نو می گویم اما حرف هایم تازه نیست
عزم رفتن دارم اما رد پایم تازه نیست
یک دو روزی در دلی بودیم و رفتیم عاقبت
رفتن از یاد عزیزانم برایم تازه نیست
دوستت دارم ولی دیگر چه جای ماندنم ؟
میروم بی منت از جایی که جایم تازه نیست
آمدم با شور و شوق از عشق گویم با دلت
کهنه شد آواز من شور و نوایم تازه نیست
سخت می گردد تنفس در فضای بی کسی
سینه ام سنگین و هم حال و هوایم تازه نیست
روزگاری گوش یاران بود و صحبت های من
گرچه مدت هاست هم دیگر صدایم تازه نیست