چه فرقی می کند کجاباشم..
چه فرقی میکند کجا باشم ؟
منکه جز تو چیزی نمیبینم ...
"عباس معروفی"
چه فرقی میکند کجا باشم ؟
منکه جز تو چیزی نمیبینم ...
"عباس معروفی"
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل بود فاخر بود حرف تازه داشت
دل پریشان بود دل خون بود دل فرسوده بود
عقل منطق داشت حرفش را به کرسی مینشاند
دل سراسر دست و پا می زد ولی بیهوده بود
حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
من کیم؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود...
فاضل نظری
چه چیزهای سادهای که آدمی از یاد میبرد
میبینی !
دنیا زیباست محبوب من
نمیدانستیم
برای نشستن زندگی در کنارمان
چهارپایهای نداریم.
"شمس لنگرودی"
از واقعهای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
"ابوسعیدابوالخیر"
بزرگترین درس زندگی این است
که دیگران هم درست می گویند..
"چرچیل"
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
"حافظ"
ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ " ﺟﻨﮓ ﻭﯾﺘﻨﺎﻡ " ﺍﺳﺖ
ﻫﺮﮐﻪ ﺭﻓﺖ
ﯾﺎ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ بود ..
"کامران رسول زاده "
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را ، بدتر شد
" شادی صندوقی "
سالهای سال
روی این نیمکت ،
در همین ایستگاه
چشم دوختم
به راه
تا مسافری ..
مسافری که
هیچگاه ...
"مژگان عباسلو"
انسان
با مقاومتی که در مقابل محیط می کند...
خود را می سازد..
"ماکسیم گورکی"