مجال ستایش موهایت ندارم..
مجال ستایش موهایت ندارم.
باید برای تک
تک آن نغمه ها سر دهم
دیگر عاشقان
تو را به چشم دیگر می طلبند اما،
تنها آرزوی
من آرایش موهای توست.
"پابلو نرودا"
مجال ستایش موهایت ندارم.
باید برای تک
تک آن نغمه ها سر دهم
دیگر عاشقان
تو را به چشم دیگر می طلبند اما،
تنها آرزوی
من آرایش موهای توست.
"پابلو نرودا"
تا روزی که بود
دست هایش بوی گُل سرخ می دادتمام برگ های دفترم تمام شد
قلمم به پایان رسید
دستم سست شد
چه سرمشقی دادی به من ...؟
هنوز هم می نویسم :
" دل دادن خطاست "
کاسه هفت آسمان گر بشکند فکرش مباش
ظرف دل گر بشکند آنگه قیامت می شود..
مثل یک جریان موسیقی
مثل یک باران پاییزی"سید علی میرافضلی "
اگر بتوانی نغمهای شوی.
اگر بتوانی پارهای از شادمانیهایت را با دیگران سهیم شوی،
اگر بتوانی خود را با دیگران قسمت کنی،
همین کافیست، تو به منزل رسیدهای.
ما موجوداتی تنگنظر و حقیریم،
زیرا از سهیم کردنِ دیگران در شادمانیهای خود عاجزیم.
این بزرگترین خُسرانِ زندگیِ انسانیست.
انسان احساسِ بدبختی و درماندگی میکند،
زیرا چشمهیِ عشقش را با گِلِ بُخل و تنگچشمی بسته اس
دلمون هندونه
فکرمون هندونه
روحمون هندونه
با یه دست سرنوشت
یکی شو برداریم بسه !
بابا !
اصلا به ما چه که حاجی لک لک
عاشق دختر درنا میشه؟ یا نمیشه !
میگی ما، برای روح مار و مور
حلوا خیرات بکنیم ؟
فرق ما با اونا که ما فقط حرف میزنیم
لطف حرف هم مایه دردسره !
"حسین پناهی"
فکر کن
به ماجرای مردی
که تمام ساعت های دنیا را دزدید
تا معشوقه اش
پیرنشود
"مهدی اشرفی"
الفبا را یاد گرفتم که اسم تو را بنویسم
همان چهار حرف جادویی ِ اسمت که کنار هم معجزه می کند!
اعداد همگی صف کشیدهاند تا زادروز تو باشند
من اولین گام هایم را در جست و جوی تو برداشتم
راستی من عناصر اصلی طبیعت را چهار تا نمی دانم
یکی می دانم و آن تویی...
تو گرمایت بیشتر از آتش است
آرامش صدایت بیشتر از آبهای جاریست
اکسیژن که هیچ، من با تو نفس می کشم
خاک سرمه قدمهای توست
و تمام زیبایی های عالم از تو شروع می شوند...