دل نشکنید
هیچگاه دل آنان که بیصدا
گریه میکنند را نشکنید
اینها کسی را برای پاک کردن
اشک هایشان نـــدارند...
" حسین پناهی "
هیچگاه دل آنان که بیصدا
گریه میکنند را نشکنید
اینها کسی را برای پاک کردن
اشک هایشان نـــدارند...
" حسین پناهی "
ز غم مباش غمین
و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکننددوام ...
پروین اعتصامی|
با دهانی پر می گویم:
تو را دوست دارم
به همه ی زبان هایی که می دانم
به همه ی زبان هایی که نمی دانم
می گویم:
تو را دوست دارم
در اجتماعی بزرگ
با حضور خورشید و ماه و ستاره ها
می گویم:
تو را دوست دارم!
(سعاد الصباح)
میان من و تو
مرزها بسیارند
دستهامان اما
جغرافیا نمیدانند!
(تارا حیدری)
پشت آن پنجره
مثل یک پنجره در تاریکی
که به یک پنجره می اندیشد
به تو می اندیشم.
پـشت آن پنجره در تاریکی
به چه می اندیشی ؟
(منصور اوجی)
کوه با کوه سخن می گوید
من و تو اما
در پس پنجره ی حنجره مان
تار آوا
پژمردند.
(محمد زهری)
وقتی تو میایی
به سرزمینی خوشبخت بدل می شوم
به سرزمینی پر از آواز پرنده
وقتی تو می روی
سر در گریبانم
مثل مردمی که
کسی را از دست داده اند.
(اوکتای رفعت)
ترجمه رسول یونان
در ته کوچه ی تاریک
چراغی ست تنها
با کلاهی شکسته
آویخته از سر در خانه ای
که بر آستانش علف هرز روییده ست
و سقفش سال هاست
فرو ریخته بر در و پنجره های ویران
مرا بگو که از کجا
به دیدار عشق آمده ام.
(رضا چایچی)
با غرق شدن درافڪار گذشته
دنیای شیرین تان رابرزخی نڪنید
افڪارگذشته فقط ایجادموج منفی در شماخواهد ڪرد
وتمام درهای سعادت رابه روی شما خواهدبست
مالڪ افڪارت باش تاامواج مثبت راجذب ڪنی
زن های بیشماری
شب های بلند زمستان
نامههای عاشقانهی بلند نوشتهاند
آهی بلند کشیدهاند
و با میلهای بلند
به بافتن دستکش برای مردانشان ادامه دادهاند،
من جز رویا بافتنی دیگری بلد نیستم
در مِیلهای کوتاهم به تو مینویسم
دستکش های چرمیات را در اداره جا نگذاری
و پیش از آنکه تو فرصت جواب دادن پیدا کنی
آه!
زمستان تمام شدهاست.
(مژگان عباسلو)