یک قلب بی دفاع
جمعه, ۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۹ ق.ظ
باز دلتنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازۀ صحرای تو باران دارم
کوه آتش به دلم هیچ، کسی میداند
که من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟!
آه، بیدار کن از خواب گران دریا را
که من آشفتهام امشب سر طوفان دارم
رفتهای میرسد از راه، غمت دور و دراز
بی تو با این دل بیحوصله مهمان دارم
تو گل و سبزهای و بوی بهاران داری
من خسته همۀ سال زمستان دارم
سر من را به خدا شانۀتان مختصر است
دلی از خاطرۀ دوست پریشان دارم...
راضیه رجایی
بی خبـر میخواهی بروی !
من سر در گــُم ِ این رفتن
زمینُ زمـان را لعنت می کنـ َم
مگـر قرار نبود ، بـانویـ َت
پنـاه بیـاوَرد به آغوش ِ تـُـ
از شــر ِ تمـام ِ این دلتنگی هـا ؟