در حیرتم از خلقت آب
سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۳ ب.ظ
لب من از ترانه میسوزد
سینه ام عاشقانه میسوزد
پوستم میشکافد از هیجان
پیکرم از جوانه میسوزد
هر زمان موج میزنم در خویش
دل گمراه من چه خواهد کرد
با نسیمی که از آن
می تراود بوی عشق کبوتر وحشی
نفس عطرهای سرگردان
دل گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که میرسد از راه
با نیازی که رنگ میگیرد
در تن شاخه های خشک وسیاه ..
" فروغ فرخزاد "
حرفی به من بزن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟
حرفی به من بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم .
فروغ فرخزاد