مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

صدوچهل

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۴۲ ق.ظ

از همه چیز این دنیا ترسیده ام
مادرم غمگین است
و آینه ها را پاک می کند
پدرم
با پیراهن سرمه ای اش
همیشه به جاده ها می زند
من گوشه ای نشسته ام
و از خوشبختی می ترسم
از اینکه یک روز
بیدار شوم
ببینم دیوارها ریخته است
ببینم
کنار پنجره ی کوچکی
که فصل ها از آن برایم دست تکان می دادند،
تمام پروانه های روشنم مرده اند...
مادرم غمگین است
و می گوید چیزی نیست
می گوید: این طوفان بارها گل های دامنم را با خود برده است
می گوید: با هیچ کدام از آن پیراهن های سفید نرقصیده ام
من نشسته ام
و فکر می کنم اشک های مادرم روی هم
یک دریاچه ی عمیق می شوند...
فرناز خان احمدی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی