در آستان غروب
چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۲ ق.ظ
در آستان غروب
بر آبگون به خاکستری گراینده
هزار زورق سیر و سیاه می گذرد
نه آفتاب ، نه ماه بر آبدان سپید
هزار زورق آواز خوان سیر و سیاه
یکی ببین که چه سان رنگها بدل کردند
سپهر تیره ضمیر و ستاره ی روشن
جزیره های بلورین به قیر گون دریا
به یک نظاره شدند ...
در آن زمان که به روز
گذشته نام گذاریم ، و بر شب آینده
در آن زمان که نه مهر است بر سپهر ، نه ماه
در آن زمان ،دیدم
بر آسمان سپید ، ستارگان سیاه
ستارگان سیاه ، پرنده و پر گوی
در آسمان سپید تپنده و کوتاه
"مهدی اخوان ثالث"
۹۵/۰۸/۱۹