مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

روزها رفتند و من دیگر

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۳۹ ب.ظ

روزها رفتند و من دیگر ،

خود نمی‌دانم ڪدامینم..

آن من سر سخت مغرورم..

یا من مغلوب دیرینم؟

* فروغ فرخزاد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۹
محمد 93

دیوانه ام...

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۳۲ ب.ظ

دیوانه ام

فکر می کنم شیشه ام

عاقبت رها می شوم و می شکنم

نگران دست های توام

هر بار که زمین می خورم!

 

دیوانه ام

می ترسم سرانجام

مثل کسی که پاورچین پاورچین

از شکسته های چیزی دور می شود

از من بگریزی!

 

"مهسا چراغعلی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۲
محمد 93

صبر تحقق نمی یابد

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۲۹ ب.ظ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۲۹
محمد 93

شعرهای من

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۰۱ ب.ظ

شعرهای من چشم دارند

حتا چشم های شعرم را

که می بندم

تو بر کلماتم راه می افتی

و می رقصی.

خواب هم که باشم

صدای تق تق کفش هات

در سرسرای خوابم می پیچد...

کور که نیستم

گل قشنگم!

آمدنت را تماشا می کنم

و این لبخند برای توست.

...

بیا

سراسیمه بیا.

 

"عباس معروفی"

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۱
محمد 93

خوش+بختی

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۰۰ ب.ظ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۰
محمد 93

آدمیزاد فراموش کاره

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۵۹ ب.ظ

آدمیزاد فراموشکاره . وقتی درد داره، قیل و داد می کنه،

 داد می کشه و بعد یادش می ره.

 درد که همیشه درد نمی مونه.

 یا درمون می شه یا آدم بهش انس می گیره.

خواب زمستانی - گلی ترقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۵۹
محمد 93

کلیله و دمنه

جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۳۶ ب.ظ


کلیله و دمنه"
《دزد جوانمردی》

اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست .
مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد  او را از جا بلند کرد وبر روی اسب گذاشت..... تا او را به مقصد برساند!
مرد افلیج که اکنون خودرا سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را کشید و گفت :
اسب را بردم ......
....و با اسب گریخت!
پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : "تو تنها اسب را نبردی ،
جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛
اما گوش کن ببین چه می گویم ....."
مرد افلیج اسب را نگه داشت ، مرد سوار گفت : "هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی!"
"می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!"

حکایت ، حکایت روزگار ماست!!!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۳۶
محمد 93

در دلم امید نیست

جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۳۵ ب.ظ


گفتم: در دلم امید نیست ؟

گفت: هرگز از رحمتم نا امید نباش (زمر ۵۳ )

گفتم: احساس تنهایی میکنم ؟

گفت: از رگ گردن به تو نزدیک ترم (قاف ۱۶ )

گفتم: انگار مرا از یاد برده ای ؟

گفت: مرا یاد کن (بقره ۱۵۲ )

گفتم: در دلم شادی نیست ؟

گفت: باید به فضل رحمتم شادمان گردی (یونس ۵۸ )

گفتم: تا کی باید صبر کنم ؟

گفت: همانا یاریم نزدیک است (بقره ۲۱۴ )

و …

چه کسی از او راستگو تر …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۳۵
محمد 93

بدون شرح

جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۳۳ ب.ظ



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۳۳
محمد 93

یک نفربیاید

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۲۰ ب.ظ

یک نفر بیاید و تمام کردن را یادمان دهد!

نقطه گذاشتن و سرِ خط رفتن را

ما اسطوره هایى از نسلِ رابطه هاى بى سر و ته ایم

کم و بیش همه ى ما،

یک رابطه معلق را تجربه کردیم...

نه دلِ کندن داشتیم،

نه توانِ ماندن...

نه دوستش داشتیم و

نه طاقتِ با دیگرى دیدنش را

به خودمان که آمدیم؛

دیدیم شیرین ترین لحظه هاى زندگىِ مان را

دادیم براىِ آدمى که بعدترها بى لیاقتى اش را ثابت کرد

یک نفر بیاید و

الفباىِ تمام کردن را یادمان دهد!

#علی_قاضی_نظام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۰
محمد 93