شاد کن جان من ، که غمگین است
رحم کن بر دلم ، که مسکین است
روز اول که دیدمش گفتم
آنکه روزم سیه کند این است ..
روی بنمای ، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است
دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن ، که بیتو غمگین است
بیرخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است
بنوازی و پس بیزاری آخر
ای دوست این چه آیین است ؟
کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است ..
" فخرالدین عراقی "
فردی که لبخند به صورت ندارد
نباید دکان باز کند..
"مثل چینی"
هی ابر میشدم من و باران نمیگرفت
باید شروع میشد و پایان نمیگرفت
تصویر گیج زندگیِ با توام دریغ
از دور جلوه داشت ولی جان نمیگرفت
من ساده عاشقت شده بودم ولی چه سود
وقتی که زندگی به من آسان نمیگرفت
بین من و تو فاصله انداخت عاقبت
تقدیر از من و تو که فرمان نمیگرفت
کیفیت عبور تو از من....من از تو ....آه!
این گونه کاش سیر شتابان نمی گرفت
خشکید چشمههای امیدی که داشتیم
باران نمیگرفت...نه، باران نمیگرفت
دنیا دلش شکست برای من و تو آه!
ما دلشکستهها که دعامان نمیگرفت
بی شک اگر که میشیِ چشمت نبود عشق
در من هنوز هم سر و سامان نمیگرفت
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها،
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
"دوستت دارم"
"نیکی فیروزکوهی"
وحشیتر از آنی که بشود رامت کرد
چاره
فقط یک گلوله است .
شلیک کن !
"رضاکاظمی"
غریب تر از
زنی که اشک می ریزد
مردی است که
هنوز نمی داند چگونه او را آرام کند .
دیواری بساز
دور قلبت
که عشق
هرگز نتواند
وارد شود.
عشق بیرحمتر است
از چاقوی
مردی
که سلاخی می کند
گلوی
چهار بچه را.
ریچارد براتیگان