مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۵۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بت هایم را می شکنم

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۹ ق.ظ
بتهایم را می شکنم
تا فرش کنم
بر راهی که تو از آن می گذری
برای شنیدن ساز و سرود من.

"احمد شاملو"
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۹
محمد 93

زندگی مثل یک کلاف کامواست

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ق.ظ

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم

که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش ،

اما حرفش هیچ‌وقت از یادم نمی رود، می گفت :

زندگی مثل یک کلاف کامواست ،

از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم ،

گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود ،

بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی ،

زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود ،

یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد،

باید سر و ته کلاف را برید ،

یک گره ی ظریف کوچک زد،

بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد ،

محو کرد، یک جوری که معلوم نشود ،

یادت باشد،

گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند ،

همان کینه های چند ساله،

باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید ،

زندگی به بندی بند است به نام "حرمت "

که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است ...

" زنده یاد مرحومه سیمین بهبهانی "

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵
محمد 93

انسان ها این حقیقت را فراموش کرده اند..

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۲
محمد 93

تو مرا به عصر حجر برمی گردانی!!

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۰ ق.ظ

تو مرا به عصر حجر برمی گردانی

زمانی که آدم

چای را

با خنده حوا شیرین می کرد.

 

"احسان پرسا"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۰
محمد 93

ماه ما هم برای خود ماهیست

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ق.ظ

ماه ما هم برای خود ماهیست
باعث جذر و مد دل گاهیست
عشق داند ولی نمی داند
نقطه ی کور عشق خودخواهیست

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۷
محمد 93

هرروز غرق میشوم در این شهر بی دریا

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۰ ق.ظ

هر روز
غرق می‌شوم
در این شهر بی دریا
و شب
خودم را بالا می‌کشم
روی تخت خواب
با صدف‌هایی در دستم
و تکه‌های تور
چسبیده به تنم
..


" ساره دستاران"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۰
محمد 93

عدل

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ق.ظ

هرکجا عدل روی بنموده است

        نعمت اندر جهان بیفزوده است..

"سنایی غزنوی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۷
محمد 93

فردا آمده است

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

فردا آمده است و ایستاده است
پیش روی من
می‌پرسد چه می‌خواستی
با عصا او را کنار می‌زنم
هم‌چنان چشم دوخته به دوردست
منتظر


"شهاب مقربین"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۶
محمد 93

سینه ای که خالی از یاد خدا باشد..

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ق.ظ

سیــنه ای که خالی از یاد خدا باشد ،

مانند محکمه ای است که قاضی در آن وجود ندارد
(روسو)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۵
محمد 93

ای عشق،ببین من چه کشیدم تو چه کردی..

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ق.ظ

سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟

                                  افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟

من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل

                                  روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟

هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی

                                  من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی

مغرور، ولی دست به دامان رقیبان

                                  رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟

«تنهایی و رسوایی»، «بی‌مهری و آزار»

                                  ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی


فاضل نظری

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۳
محمد 93