مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوشنگ ابتهاج» ثبت شده است

خانه دلتنگی غروبی خفه بود

سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۳۵ ب.ظ

خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»

من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟

هوشنگ_ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۸ ، ۲۰:۳۵
محمد 93

بزرگترین ضربه ها را ..

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ق.ظ

وقتی چشمت را باز میکنی میبینی بزرگترین ضربه ها

را همان هایی زده اند که زمانی با چشم بسته و از ته دل

دوستشان داشتی...!!!


هوشنگ_ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۰:۳۳
محمد 93

برخیز دلا که دل به دلدار دهیم

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ق.ظ

برخیز دلا که دل به دلدار دهیـــم

جان را به جمال آن خریدار دهیم

این جان‌و‌دل‌ودیده‌پی‌دیدن‌اوست

جان‌ودل‌و دیده را به دیدار دهیم

هوشنگ_ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۵
محمد 93

دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم..

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ

دیری ست

که از روی دل آرای تو دوریم

محتاج بیان نیست

که مشتاق حضوریم...!

"هوشنگ ابتهاج"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۰
محمد 93

زمانه بی کرانه را

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ق.ظ

زمان بی کرانه را

تو با شمار عمر ما مسنج

به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج

به سان رود

که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش

امید هیچ معجزی ز مرده نیست

زنده باش

هوشنگ ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۴
محمد 93

چه غریب ماندی ای دل

پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

"چه غریب ماندی ای دل،

نه غمی، نه غمگساری

نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری ..."

هوشنگ ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۰۵
محمد 93

شب فرو می افتاد به درون آمدم و...

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ق.ظ

شب فرو می افتاد

به درون آمدم و پنجره ها رابستم

باد با شاخه در آویخته بود

من در این خانه تنها تنها

غم عالم به دلم ریخته بود

ناگهان حس کردم

که کسی

آنجا بیرون در باغ

در پس پنجره ام می گرید

صبحگاهان شبنم

می چکید از گل سیب

هوشنگ ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۰۲
محمد 93

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ق.ظ

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهان نگران من وتوست..

"هوشنگ ابتهاج"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۵۱
محمد 93

چشم گریان تو نازم،حال دیگرگون ببین

شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ

چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین

گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین

بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست

یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین

مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقیا

چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین

رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار

ای گشوده دست یغمای خزان ، کنون ببین

سایه ! دیگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه

تیغ هجران است اینجا ، موج موج خون ببین

"هوشنگ ابتهاج"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۰
محمد 93

واینک انبوه درختانی تنهایی..

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

جنگلی بودیم

شاخه در شاخه همه آغوش

ریشه در ریشه همه پیوند

واینک انبوه درختانی تنهاییم



"هوشنگ ابتهاج"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۱۵
محمد 93