مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

پنجره8

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۴۵ ب.ظ

دلم یک دوست می خواهد که خیلی مهربان باشد
دلش اندازه ی دریا به رنگ آسمان باشد
کسی باشد که حرفم را بفهمد از دل و جانش
پرستوی دلم راحت بخوابد روی دستانش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۴۵
محمد 93

پنجره7

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۳۹ ب.ظ

این همه حرف به چه کارم می آید

برای گفتن دوستت دارم

هفت حرف

کافی ست ...


" جلیل صفربیگی "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۳۹
محمد 93

پنجره6

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۱۷ ب.ظ


امروز هم گذشت وُ
نیامدی.
ناشُکر نیستم
فردا هم روزِ خداست!
"رضا کاظمی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۱۷
محمد 93

پنجره5

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۴۲ ب.ظ

در زمستانی که بی‌هنگام آمده بود
و ابرهایی که ناغافل،
تو
بهار را به پنجره‌ام هدیه کردی
و ماه مهربان را
به دست‌هایم.
حالا کجا مانده‌ای
دوباره بیایی کنار پنجره‌ام
بگویی: سلام،
بهار آورده‌ام، نمی‌خواهی؟!

" رضا کاظمی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۲
محمد 93

پنجره 4

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۵۱ ب.ظ

گاهی

زندگی یعنی

دوست داشتن تو

بی هیچ امیدی..

"رضا کاظمی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۱
محمد 93

پنجره3

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ق.ظ

" فــردا آمــده اسـت و ایـسـتـاده اسـت
پــیــشِ رویِ مـــن
مـی پـرسـد چــه مـی خــواسـتـی؟
بـا عـصـا او را کــنـار مـی زنـم
هــمـچـنـان
چـشـم دوخـتـه بـه دوردســت
مُـــنــتــظـــــــر ... ! "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۲۸
محمد 93

پنجره2

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۵۵ ق.ظ

هر کجا محبت باشد، خدا هم هست...
هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد،
آشفتگی اش کمتر است
زیرا نزدیک ترین نقطه به مرکز دایره،
کمترین تکان را دارد...
خدا در قلب توست ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۵۵
محمد 93

پنجره 1

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۳۷ ق.ظ

بهار که بازمی‌گردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم میخواست باورکنم بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی می‌بیند تنها دوست خود را از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتی گلها و برگهای سبز هم دوباره بازنمی‌گردند
گلهای دیگری می آیند وُ برگهای سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره بازنمی‌گردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمی‌شود
چرا که هر چیزی واقعی است.

"فرناندو پسوآ"


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۳۷
محمد 93