مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی......(مولانا)

مسیرزندگی

هنوز
روی حرف هایم مانده ام،
کاری به کار تو ندارم!
تنها،
چند "دوستت دارم" ساده است
که اینجا،
گوشه ی دلم جا مانده…
برایت می نویسم و
آرام میروم…!
t.me/bagheri6298

بایگانی
آخرین مطالب

۹۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

من به پایان دگر نیندیشم..

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۵
محمد 93

تو برمی گردی و زندگی را..

چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ ق.ظ

تو برمی گردی

و زندگی را

ازجایی که پاره شده

دوباره به هم می دوزیم.

درصندوق خاطره ها هنوز

نخ برای بخیه زدن هست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۰۷
محمد 93

چه کسی گفت خدا شاعر نیست

چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ ق.ظ

زندگی رقص نجیبی ست.."

که از چشمه ی بودن، جاریست.."

رقص یک شاپرک بازیگوش.."


لای یک دسته گل ِ یاس معطر در باغ."

رقص ِ یک نغمه ی آرام ِ اذان."

که شبی باد میان من و این قبله.."

پراکنده کند .."

رقص کِرمی شب تاب.."

که شبیه تپش ِ خورشید است.."

زندگی شعر نجیبی ست.."


که در دفتر ِ اندیشه ی این گنبد ِ دَوار

پر از قافیه است.."

چه کسی گفت خدا شاعر نیست."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۰۷
محمد 93

دیگر قایق نمیسازم

چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ق.ظ

نشسته ام

خسته ام!

دیگر قایق نمیسازم!

پشت دریاها هرخبری که می خواهد باشد ، باشد

وقتی از تو خبری نیست قایق می خواهم چکار؟

مرا همین جزیره ی کوچک تنهایی هایم بس است !

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۰۵
محمد 93

گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ق.ظ

گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی

گفت حق است که با آتش ما دم سازی

گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود

گفت این سادگی توست که دل می بازی

گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟

گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی

گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را

گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۱
محمد 93

با اهلش که باشی

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۷ ق.ظ

یه چیزهایی هست که آدم دوست داره فقط با یه نفر داشته باشه

با یه نفر که اهلش باشه

حالا بگو در حد یه چایی خوردن

با اهلش که باشی دلت هم اهل میشه

حالت رو به راه میشه

دوتا اهل که با هم باشن ریزترین چیزا هم از دستشون در نمیره

ریزهای همدیگرو پیدا میکنن و به هم گره اش میزنن

اگه نا اهلش بیاد گره باز میشه …

سیلویا پلات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۷
محمد 93

هرچه می خواهی بگو..

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ق.ظ

هرچه می خواهی بگو

دنیاپراز زیبایی است...

غصه ی دنیا مخور چون

آخرش تنهایی است...

عشق راسرلوحه کن

تاپرشودقلبت زعشق....

قصه ی دل را بخوان

چون قصه ای رویایی است..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۶
محمد 93

دعاهای مان با سقف گناهان مان برخورد میکند

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۷ ق.ظ

دعاهایمان با سقف گناهانمان برخورد میکند

و

دلمان را خوش میکنیم که

صلاح نبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۳۷
محمد 93

هرچه گویم: عشق را شرح وبیان

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ق.ظ

هر چه گویم: عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم، خجل باشم از آن!

عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت!

شرح عشق و عاشقی هم، عشق گفت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۳۵
محمد 93

عیدقربان مبارک

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ق.ظ

عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم

همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان

میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم

عید قربان است و هر که میدهد قربانی اش

آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم

روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم

باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست

گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده

تا به کی خواهی که مجنون بیابانت شوم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۹
محمد 93