حالا که تو رفته ایی می فهمم..
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ق.ظ
حالا که تو رفته یی می فهمم
دست های تو بود
که به نان طعم می داد
پنیر را به سفیدی برف می کرد
و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست ..
حالا که تو رفته یی
و ملال غروبی نان را قاچ می کند
و برگ درختان
به بهانۀ پاییز
ناپدید می شوند ...
((شمس لنگرودی))
۹۵/۰۵/۲۸