از کفم رها
از کفم رها، جانم، شد قرار دل
نیست و دست من، خدا، اختیار دل
دل به هر کجا، جانم، رفت و برنگشت
دیده شد سپید، خدا، ز انتظار دل
خون دل بریخت، جانم، از دو چشم من
خوش دلم از این، خدا، انتحار دل
بعد از این ضرر، جانم، ابلهم اگر
خم کنم کمر، خدا، زیر بار دل
عارف قزوینی