ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﯾﮏ ﭘﺴﺘﭽﯽ
ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﺪ؟
ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ،
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺮﺍﯼِ ﻧﻮﺷﺘﻦ..
دلم ساعتی میخواهد
که مانده باشد روی
ساعت های با تو بودن!
"ناصر رعیت نواز"
شب از نیمــه می رفت و من تشنه بودم
و می سوخت در هُـرم تب تار و
پـودم
تو بــودی و چشم تو بود و سیاهــی
اگــر چشم در چشم ِ شب می
گشودم
خیالت چنان شعله ای بر دلم ریخت
که برخـاست از دوزخی تفته
دودم
و شب بــر تمام تنم سایه گـسترد
در آمیخت با تار و پــود ِ
وجودم
شبی دیگر آمد ... و من بار دیــگر
اسیر همان سایه های
کبودم
شبـی کاش چون شاعـران قدیمی
شب ِ گیــسوان تو را می
سرودم
" محمد رضا ترکی - هنوز اول عشق است "
هفت بار
هفت خان را
از اول به آخر
از آخر به اول
از وسط
به وسط
آمدهام
شدهام
دویدهام
زمین خوردهام
و هنوز
تو و دیگر
مردانِ عالم
دل در گروی آنانی دارید
که پا روی پا انداختهاند !
{
مهدیه لطیفی }
شاد کن جان من ، که غمگین است
رحم کن بر دلم ، که مسکین است
روز اول که دیدمش گفتم
آنکه روزم سیه کند این است ..
روی بنمای ، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است
دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن ، که بیتو غمگین است
بیرخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است
بنوازی و پس بیزاری آخر
ای دوست این چه آیین است ؟
کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است ..
" فخرالدین عراقی "
فردی که لبخند به صورت ندارد
نباید دکان باز کند..
"مثل چینی"